دل نوشته های من

دیروز جوانی  نزد من اومد که از نظر هیکل جسته بزرگ دویست کیلو بود کنار من نشست من باجسارت گفتم چه سعادتی این ماه مبارک ماه خدا برای شما می خواهید رژیم بگیرید وزن کم کنیدهم روزه صواب می برید وهم درجمع تنها نیستید وزن کم می کنید فرضیه آوردم دربعضی مواقع چهارراه خلوت وقتی می خواهید عبور کنید حوصله نمی کنید بایستید  ولی وقتی همه ایستاده اند شما هم توقف کامل انجام می دهید  ایشان بدون ترس بی خیال درجواب فرمود : چند نفرهستیم سرکارمی رویم هوا  گرم نمی توانیم روزه بگیریم گفتم به هیچ قیمتی روزه جبران نمی شود  درگذشته این امکانات نبود اکثر مردم با همان روش سنتی درو وکارهای دشوار صحرارا انجام می دانند کسانی که به خدا وپیامبر اعتقاد داشتند به هیچ قیمتی با آن سختی کارروزه نمی خوردند وبا برنامه صبح زود با الاق می رفتند تا نزدیک ظهر درو می کردند می آمدند وبعد ازظهر که هوا شمال می کرد  ادامه می دادند عمرهای با برکت زندگی های شیرین از خود بجا می گذاشتند به نظر رسید متاسفانه بعضی از جوانان مسائل شرعی را بلد نیستند واز همه مهمتر اهمیت نمی دهند  که چه مهمی  از آنان صلب می شود یادم می آید 50 سال قبل فردی چوپان بی سواد قرار بود شیر گوسفندان آخر هفته  را برای خود جمع کند من بچه بود شیر یک خانواده را جدا گذاشت من گفتم چرا مخلوط نکردی گفت این شیر خصمی است همه را آلوده می کند باشد برای حیوانی چیزی بدهم ولی این همه نعمت اطلاع رسانی  کمتر به  مسائل شرعی  اهمیت داده شود خطر دارد